تصور کن رنگ ها را …..
رنگ دلنشین جانماز دست ساز فرزند ،
رنگ پر عاطفه ی مهر و تسبیح مخلوق انگشتان کوچک مسافران کربلا ،
هدیه ی رنگین عمو روحانی ،
رنگ گل های قالی متبرک مسجد پر نور ،
رنگ گرم سلام های کودکانه ی دخترکان به پدربزرگ مهربانی ها ،
رنگ زمینی بادکنک های رنگی شادمان از معیت بچه ها ،
رنگ گل های چادر های گل گلی فرشته های کوچکمان ،
رنگ مفرح بازی و خنده و مولودی خوانی ،
رنگ قهقهه های بچگانه ،
رنگ شیرین شکلات ،
رنگ پاپیون های درخشان تل سر ، که با رفاقتشان با گل های چادر ، گل بارانی کرده بودند تماشایی
رنگ …….
و رنگ …….
مداد های رنگی نیز به شگفت درامده بودند …..از این تنوع رنگی و فریاد غبطه و شادی سرمیدادند ……
همه ی این رنگ ها و زیبایی ها برای توست ….. تویی که شایسته ی سجده و خضوعی ….
تو که مهربان تر از مادری …..
تو که میدانی …..
به همراه دخترکان بهشتی مان برای بندگیت آماده میشویم …برای سجودت ، برای اطاعتت …
خودت کمکمان کن که در مقدمه ی راهیم …..