چند وقتی بود که منتظر امروز بودیم مهر و تسبیح ها و جانماز های قشنگمونرو خودمون با دست های توانمند و قشنگ مون درست کرده بودیم که بیاییم و توی یه روز پاییزی خوشگل برسیم اینجا به مسجد قشنگ محلهاز همون اول که وارد شدیم فرشتههای مسجد اومدن که بهمون خوش آمد بگن بهمون گفتن با حضور ما فرشته های مسجد بیشتر هم شدن، کلی بازی کردیم و هدیه های قشنگ از فرشته گرفتیم بعدش چادر گلگلی های قشنگمون رو سرمون کردیم حاج آقای مهربون دوباره مهمونمون شده بود! حاج آقا دوباره کلی باهامون بازی کرد و کلی چیزای خوب بهمون یاد داد، یاد گرفتیم مسجد خونه خداست تو خونه خدا میشه با خدا حرف زد، هم میتونیم خودمون حرفای دلمون رو بزنیم، هم میتونیم نماز بخونیم چون نماز هم بهترین راه حرف زدن با خداست هم کلید بهشتخداست! بعد از اینکه هممون نماز رو یاد گرفتیم جانماز هایی که خودمون درست کرده بودیم رو آوردیم صف های نماز جماعت تشکیل دادیم و آماده شدیم که هممون با هم نماز بخونیم بعد از نماز هممون خیلی خوشحال بودیم، تازه حاج آقا برامون دو تا هدیه قشنگ هم آورده بود موقع رفتن هممون دست پر بودیم! هم یه عالمه هدیه و خوراکی گرفته بودیم، هم کلی چیزای جدید یاد گرفته بودیم! خلاصه که بهمون خیلی خوش گذشت، اردوی مسجد واسمون یه خاطره فراموش نشدنی میشه.