امروز یک روز خیلی خیلی هیجان انگیز برای منو دوستام بود؛
چون که امروز خاله های مهربون مارو بردند مسجد. اونجا کلی بادکنک بود و ما حسابی بازی کردیم. مامان مهربون چادر نماز هامون رو برای ما گذاشته بود توی کیفمون تا توی مسجد اون هارو سرمون کنیم. خاله ها می گفتند شکل فرشته ها شدیم. جانماز و مهر و تسبیحی که خودمون با دستای توانمندمون درست کرده بودیم هم، همراهمون بود.
فرشته ی مهربون اومد توی مسجد و کلی باهم شعر خوندیم و چرخیدیم و چرخیدیم. شعر سوره ی حمد رو با دوستامون خوندیم و کلی کیف کردیم.
عمو روحانی که اومد یک بسته ی بزرگ همراهش بود که توی اون بسته پر از کتاب بود. عمو روحانی به ما شکلات و کتاب هدیه داد و ما خیلی خیلی خوشحال شدیم. پشت عمو روحانی نماز خوندیم و بعدش خاله سفری مهربون به ما تل پاپیونی هدیه داد.
با دوستامون و عمو روحانی عکس گرفتیم و خلاصه که اون روز خیلیییی بهمون خوش گذشت.