آشپزهای کوچک

از خواب که بیدار شدم مثل همیشه خواب آلود بودم. اما بعد از اینکه به مدرسه فکر کردم پاشدم که خودمو برسونم.

درو که باز کردم خاله پر انرژی بهم سلام کرد و با بچه‌ها مشغول بازی شدیم تا همه برسن. یه عالمه ذوق داشتیم واسه امروز آخه خاله گفته بودش که قراره کار هیجان انگیز قراره انجام بدیم.
ما تو حال و هوای خودمون بودیم و داشتیم خوراکی‌هامونو می‌خوردیم که در کلاس یهویی باز شد….دیدیم که یه آقای آشپز داره دنبال یه چیزی می‌گرده…
صداش کردیم و به سمتش رفتیم آقای آشپز کلید مغازه‌شو گم کرده و کمک میخواد. تا اینکه یه راه حل خوب بهش دادیم، که عکس مغازش رو نشونمون بده و کلیدش رو از بین وسایل بهم ریختش پیدا کنیم.
عکس مغازه‌اش رو نشونمون داد و کلیدش رو پیدا کردیم تازه بقیه وسایل هم نشونش دادیم. قرار شدش که بهش کمک کنیم تا سفارش هاش رو آماده کنه.

برای همین آقای آشپز یه عالمه مواد اولیه برامون آورد نون قندی درست کنیم نمی‌دونین چه کیفی داشت که با دست های خودمون درست کردیم. 
آقای آشپز که از پختن اونا خیلی راضی بود و مشتریاش خیلی پسندیده بودن اومد توی کلاس و گفت شما کارتون عالی بود
هممون دست زدیم… جیغ زدیم… هورا کشیدیم…

تا اینکه آقای آشپز گفت حالا که شما انقدر دخترای با دقتی هستید، می‌خوام بهتون یه هدیه به عنوان تشکر بدم. آقای آشپز گفت قراره با یه سری وسایل کاردستی ماکت کیک درست کنیم…
بعد از درست کردن ماکت‌ها هم کلی با خاله بازی کردیم . امروز واقعا روز هیجان انگیزی بود و خیلی بهم خوش گذشت.

یک روز به یاد ماندنی در مسجد

امروز قرار بود گل دخترای پیش ۲ برن به یه جای قشنگ….

برای همین از چند روز قبل خودشون با دست های توانمندشون یه جانماز و مهر و تسبیح دست ساز و زیبا درست کرده بودند که ببرن و داخل مسجد با اونها نماز بخونن.
نمیدونید که چه کیفی داشت تماشا کردن این فرشته های زمینی وقتی چادرگل گلی هاشون رو سر کرده بودند و همه تو صف نماز ایستاده بودن.
خلاصه اینکه گل دخترهای پیش ۲ یک روز بسیار عالی و خاطره انگیز رو در مسجد سپری کردند.

جشن روز دانش آموز پیش دبستانی

به مناسبت روز دانش آموز، گل های باغ پیش دبستانی هم این روز رو جشن گرفتن و با همدیگه سرود خوندن و شادی کردن .

و در آخر هم با خوراکی و هدیه ای ازشون پذیرایی شد تا این روز در خاطرشون بمونه.

آشنایی با مشاهیر ایرانی

مامان ها و باباهای مهربون سلام ️️

امروز هم مثل هر روز مدرسه مون رو با خوندن یه سوره از قرآن که امروز سوره ی حمد بود و ورزش شروع کردیم تا حسابی سرحال بشیم و برای روز مهمی که داشتیم آماده بشیم. آخه امروز برامون خیلی مهم بود چون قرار بود اولین ارائه دوران درس خوندنمون رو داشته باشیم.

تازه برای امروز حسابی خودمون رو آماده کرده بودیم بعضی هامون نقاشی کشیدیم بعضی هامون کاردستی درست کردیم تا برای هر کدوم از دانشمندانمون بتونم خیلی کامل درباره اشون توضیح بدیم.

خاله برامون یه جایگاه برای توضیح دادن هر کدوممون آماده کرده بود تا وقتی که خواستیم توضیح بدیم از اونجا به همه ی دوستامون یاد بدیم.

 

آخر روز وقتی درباره شیخ بهایی و خواجه نصیرالدین طوسی هم یه عالمه اطلاعات پیدا کردیم و متوجه شدیم کارهای مهندسی زیادی انجام دادن خاله بهمون گفت همه ی ما هم اگه تلاش و کوشش کنیم می تونیم مثل هر کدوم از اونها داشمند بشیم. برای شروع هم بهمون یه هدیه داد تا بتونیم باهاش اولین ساختمان مخصوص خودمون رو بسازیم. ما خیلی خوشحالیم که میتونیم اولین سازه کار دست خودمون رو داشته باشیم .

جشنواره نقاشی پیش دبستان ۱

امروز گل دخترهای پیش یک ما به قدری بزرگ و توانمند شده بودن که با کمک گرفتن از فکر خلاق و خوش ذوقشون و با وسایل محدودی که در اختیارشون بود تونستن آثار فوق العاده خلاق و قشنگی رو طراحی کنند که که ما اون ها رو به جشنواره نقاشی ارسال کردیم که مورد استقبال بسیاری از بازدید کنندگان از پایه پیش ۲ و مربی های آن ها قرار گرفت. بچه ها تک به تک به توضیح و شرح نقاشی هایشان هم به بازدید کنندگان و هم به مدیر جشنواره دادند و در نهایت مدیر جشنواره به یکایکشان بابت تلاششان در این جشنواره مدال ارزشمند توانمندی و تلاشگری اهدا کردند و مورد تشویق همگان قرار گرفتند.    

بیرون اومدن میوه ها از خاک

گل­ دخترای پیش ۲ وقتی وارد کلاس شدن یک منظره متفاوت دیدن. …دیدن که میزها به صورت متفاوتی از همیشه چیده شده و روی اون ها کارت هایی هست.

 اونها به صورت گروهی در کنار هم نشستند و راجع به کارت ­ها  با مربی و دوستان­شان صحبت کردند و با مراحل رشد یک دانه یعنی از زمانیکه توی خاک کاشته میشه تا زمانیکه سر از خاک بیرون میاره و تبدیل به یک درخت سبز و زیبا میشه و گل و میوه میده آشنا شدند .

بچه ها یاد گرفتن که یک گیاه برای اینکه رشد کنه احتیاج به خاک، آب و نور داره.

بچه ها متوجه شدند که نعمت هایی که خدای مهربون به ما داده مثل میوه های رنگارنگ و خوشمزه چقدر طول میکشه تا از یک دانه زیر خاک و در تاریکی رشد کنه و به میوه تبدیل بشه و چقدر باغبون صبور باید زحمت رشد و نگهداری اون ها رو بکشه و ما باید چقدر قدر این نعمت ها ر بدونیم و از خدای بزرگ به خاطر اونها تشکر کنیم… خدایا شکرت.

تازه امروز بچه ها توی کلاس یه دونه کوچولو توی خاک کاشتند و قرار شد خودشون مسئول مراقبت از اون باشند تا رشد کنه، از خاک بیرون بیاد و کلاسشون سرسبز و باصفا بشه.

بعد از اون بچه ها با توت فرنگی های که با مدادرنگی هاشون خوش رنگش کرده بودند، بازی الگو یابی و جهت یابی رو انجام دادند.

در نهایت بچه ها با سیب های خوش رنگ و خوشمزه ای که از خونه آورده بودند میوه خشک درست کردند و نوش جان کردند…..به به.