جشن تولد بهترین پدر بزرگ دنیا

در روز تولد پیامبر نازنینمون، من میشم خوشحال ترین دختر دنیا … من اینقدر پیامبر مهربونم رو دوست دارم که هر روز صبح براشون شعر “پیامبر مهربان من” میخونم و به ایشون سلام می کنم.

حالا تو کلاس آنلاین امروزمون به خاطر تولد بهترین پدر بزرگ دنیا مجلس مولودی میگیریم، تا نشون بدم چقدر بزرگ و توانمند شدم واسه همین هم عروسک هامو به این جشن مولودی دعوت کردم تا خوشحالیمو با اونها هم تقسیم کنم.smile

برای اینکه این روز مهم و شاد شیرین تر بشه با خاله کلاس تصمیم گرفتیم تا دسر خوشمزه درست کنیم .بعدش هم  با افتخار تاج دوستداران پیامبر رو  درست میکنم و بر سرم میگذارم و با شور و اشتیاق جینگیلی میریزم رو هوا و خدارو بابت داشتن عشق پیامبر در قلبم شکر میکنم …

عروسک سخنگو

امروز وقتی داشتیم توی کلاس آنلاین با همدیگه حرف میزدیم یهو به فکرمون رسید که: “اگه میشد عروسک هامون باهامون حرف بزنن چقدر خوب میشد!”

smile

مثلا عروسکمون بهمون میگفت: سارا جونم من خیلی دوست دارم… یا مثلا به عروسکمون شعر یاد میدادیم و با همدیگه شعر میخوندیم…. که یه دفعه دیدیم صدای در زدن میاد! تق تق تق….

آقای پستچی بود… برامون یه بسته ی بزرگ خیلی قشنگ آورده بود . در جعبه رو که باز کردیم دیدیم توش یه عروسک خیلی خیلی قشنگ و یه پازل و دفترچه راهنما بود. توی دفترچه راهنما نوشته بود: “این یک عروسک سخنگو به همراه پازل است. اگر بتوانید پازل را درست کنید عروسک شروع به شعر خواندن میکند.” ما بچه ها هم زودی شروع کردیم به درست کردن پازل تا عروسک برامون شعر بخونه…عروسک یه شعر خیلی خیلی قشنگ برامون خوند. شعر قشنگ “سوره حمد” حالا قراره من و دوست هام این شعر رو تمرین کنیم و روز جشن بزرگمون بخونیمش.

عینک کنجکاوی

در کلاس آنلاین،  خاله و بچه ها بعد از سلام و ورزش و خواندن شعر پیامبر مهربان، با خاکی خاکی آشنا شدند، خاکی خاکی که یک دانشمند خاک شناس است که با بچه ها بازی بگرد و پیدا کن انجام میدهد و بچه ها خاک هایی که مادران از قبل در خانه قایم کرده اند پیدا میکنند.

بعد از آن، بچه ها مثل دانشمندان کوچک دستیار خاک شناس میشوند و روی خاک تحقیق میکنند ولی برای تحقیق نیاز به یک عینک خاص دارند که اسمش عینک کنجکاوی است.

خاله به بچه ها یاد میدهد تا با هم عینک کنجکاوی را بسازند. بعد از ساخت عینک بچه ها شروع به گشتن در خاک میکنند و نتایج تحقیقات خود را روی یک برگه به شکل های زیبا میچسبانند و خاکی خاکی بعد از توجه خاص به یافته های هر کدام از بچه ها، ذکر میکند که هر کدام از این ها مثل یک غذا توی خاک هستن، یکی باقالی پلو، یکی عدس پلو و …
بعد خاکی خاکی یک گل خیلی بزرگ و سبز نشان میدهد و میگوید بعد از تحقیق در خاک این گل یه خوراکی خیلی عجیب پیدا کرده، پوست تخم مرغ و بعد از تحقیق متوجه شده که این خوراکی خیلی برای خاک مفیده و چون قراره بعدا با بچه ها توی خاک هاشون دونه بکارن که خوب رشد کنه یه تخم مرغ که مامان مهربون براشون آبپز کرده رو پوست میکنن و تخم مرغ رو خودشون میخورن و پوستش رو خورد میکنن و میدن به خاکشون میخوره.