امروز گل دخترای قشنگ پیش دبستان ۱ وقتی به مدرسه اومدن توی حیاط چشمششون به یه اتوبوس رنگی بزرگ افتاد که برای بابا مهدی مهربون بود.
تا بچه ها داشتند با هم فکر می کردند که چرا بابا مهدی اتوبوسش رو آورده توی حیاط؟؟ یهو خود بابا مهدی اومد و خوشحال رو به مامان زهرا گفت: خانم من امروز مرخصی گرفتم تا شما و بچه ها رو ببرم به یه گردش تا حسابیییی کیف کنید.
خانواده ی بابا مهدی همگی سوار اتوبوس بابا شدن و رفتن به گردش در طبیعت (حیاط مدرسه) .
بچه ها اونجا زیرانداز پهن کردند و مامان زهرای مهربون یه غذای خوشمزه به کمک بابا مهدی در طبیعت پختن.
اما نگم براتون….اونها یادشون رفته بادبزن بیارن تا بتونن آتیش رو درست کنند. پس بچه های توانمند ما دست به کار شدن و با تا زدن کاغذهایی که داشتن یه بادبزن بزرگ و کارآمد درست کردند و خوشحال و شاد کنار مامان و باباشون یه غذای لذیذ و گرم خوردند.